«برجسازی» یا «پیجسازی»؟ نقدی بر بیست و پنجمین نمایشگاه نسبتاً بین المللی صنعت ساختمان تهران! به قلم دکتر علی آبکار
۲۷ تا ۳۰ مرداد ۱۴۰۴، محل دائمی نمایشگاههای بینالمللی تهران — سالنها پر از نور و شعار و جمعیتی که از ابتدای صبح تا ساعت ۱۷ رفتوآمد داشتند. درِ سالن که باز میشود، بوی ترکیبیِ قهوه فوری، اسپری خوشبوکننده و جعبههای کاتالوگ بلااستفاده به استقبالت میآید. دوربینهای موبایل مثل حشرهکشهای دیجیتال در هوا زوزه میکشند: همه دنبال زاویهاند، نه جواب. پلاکاردها چشمک میزنند — شعارها بلندند، محتوا خلوت…
پیمانکار پرومکس!
من سالها پیمانکارِ واقعی را شناختهام: مهندس با کلاه ایمنی، متر در دست، دفترچهای که گوشهاش از محاسبات پر است. اینجا اما نسخهٔ جدیدی معرفی شده: پیمانکارمدل. طرز تهیه: کت مارکدار، عینک آفتابیِ دائم روی صورت، سوئیج خودرو و گوشی در دست ترجیحا برند اپل جوری که لوگو بیشتر نمایان باشد، و صد البته تیم همراه شامل: دو عکاس، یک فیلمبردار، سه خانم با استایل همپوش (نقش دقیق: نامعلوم) و بادیگاردهای اجاره ای که با اخم مسیر را باز میکنند البته مسیر شوآف و مهم نشان دادن اشخاصی که در کوچه خود هم ناشناسند. صحنه شبیه پشتصحنهٔ مسابقه زیبایی در محلات محروم است؛ نام مسابقه؟ «مستر اند میس گچکار ۲۰۲۵».
جلسه فنی؛ آنچه باید میبود
جلسهٔ فنی؟ معرفی نوآوری؟ جایی که نقشهها، گزارشها و سوالات دربارهٔ عملکرد واقعی محصول شنیده شود؟ نه. آنچه هست یک ماکت کوچک و زیبا برای قاب استوریهای ۱۵ ثانیهای و هفت دقیقه ژست گرفتن برای فیلم کوتاه قابل انتشار در ریلز اینستاگرام. وقتی از مقاومت پوشش یا جزئیات تاسیسات مکانیکی میپرسی، جواب میآید: «دوستان، عشق همیشه قویتر از هر سازه ای هستش!»
شیرِ واقعی یا نمونهٔ تبلیغاتی؟
غرفههای شیرآلات دقیقاً دو مسیر داشتند: یکی با نمونههای واقعی، دیتاشیت، تست جریان و فشار؛ دیگری شیر طلاییِ بیمصرفی که فقط برای عکس روی پایه بود و زیرش برچسب: «دست نزنید — فقط برای گرفتن عکس». توضیح فنی؟ نیست. وقتی تصویرِ قوی جای سند فنی را میگیرد، بازار به جای کیفیت، به فیلتر اینستاگرام اعتماد میکند.
شرکت پلیمر و رنگ؛ از فرمول تا فیلتر
غرفهٔ پلیمر پر از کیسههای رنگارنگ و شعارهای بیجان: «محصول ما هزینه را کاهش میدهد، زیبایی را افزایش.» تست مقاومت، پروژه مرجع، یا استاندارد درجشده روی بسته؟ پیدا نمیشود. در دبی یا استانبول، چنین غرفههایی حتماً یک نمونه اجرا و گزارش تست میآورند؛ اینجا معیار اصلی تعداد لایک و بازدید رییلهاست.
بازدیدکنندگان فستیوالی
نمایشگاه، رنگ و بوی فستیوال داشت: خانوادهها، جوانهای کلاهفیدویی، اینفلوئنسرهای محلی با سه پایه و رینگ لایت. آنها میآیند، عکس میگیرند، استوری میکنند و میروند. سوالات دقیق؟ در این نمایشگاه نادر است. «قیمت چنده؟» جای خودش را داده به: «این پسزمینه خوبه برای پست؟»
پشتصحنهٔ آژانسی
کنار بعضی غرفهها، آژانس تبلیغاتی سناریوی آماده را اجرا میکرد: «اینجا وایسا، لبخند بزن، مثلا داری کاتالوگ رو ورق میزنی.» تدوینگر همانجا رنگ برند را تقویت میکرد. خروجی: پستهایی که لوکس به نظر میرسند، اما هیچ چیز از کیفیت یا مشخصات فنی محصول نمیگویند.
دوست یا مشتری؟ چگونه انتخاب کنیم
اگر خریدارید: بهجای پرسیدن صرفِ «قیمت»، بپرسید: «آدرس پروژه قبلی کجاست؟»، «گزارش تست دارید؟»، «ضمانت کتبی چطور صادر میکنید؟» هر غرفهای که طفره برود، علامت هشدار دارد.
چکلیست فنی برای خریداران هوشمند
- آدرس و موقعیت پروژههای اجراشده
- گزارشهای تست عملکرد یا دوام
- برگه ضمانت مکتوب و امضاشده
- فهرست استانداردهای رعایتشده
- معرفی تیم و سابقه پیمانکار
توصیه به برگزارکنندگان
نمایشگاه باید الزام کند که غرفه بدون نمونه واقعی یا گزارش فنی امتیاز ویژه نگیرد. پنل ثبت شکایت و ارزیابی کیفی باید فعال باشد. جایزه برای کیفیت، نه فقط زیبایی ویترین.
تلخ اما واقعی
غرفهداری گفت: «ما باید برند بسازیم، نه فقط ساختمان.» گفتم: «اول ساختمان محکم بساز، بعد برند! چون ترک های واقعی سازه با فیلترهای مجازی ترمیم نمیشوند.»
خروج
بیرون سالن، همان بوی قهوه فوری و کاتالوگهای رهاشده. گوشیها پر از تصویر، اما ایمیلها شاید پر از شکایت. برای صنعتی که باید جدی باشد، این نمایشگاه بیشتر کارتپستال بود. کارتپستال خانه نمیسازد.
کلام آخر
نمایشگاه بیستوپنجم صنعت ساختمان، مثل هر صحنه بزرگی، همهجور بازیگری داشت. از پیمانکار‑مدل تا شرکت معتبر با رزومهٔ واقعی و تیم فنی پا به کار؛ از بازدیدکنندهٔ فستیوالی تا مهندس حرفهای که دقیق سوال میپرسید. انصاف حکم میکند بگوییم که میان این همه شوآف و بادیگارد، غرفههایی هم بودند که استانداردهای جهانی را رعایت کرده، گزارش آزمایش و نمونه اجرا آورده بودند.
اما نمیشود چشم را بر این واقعیت بست که در خیلی از غرفهها، بهجای برجسازی، مشغول پیجسازی بودند. شعارها بلند بود، اما نقشهها کوتاه و بیجان. بخشی از این سردی و «نه حال جلو رفتن» شاید به پسلرزههای جنگ ایران و اسرائیل و تحریمهای بینالمللی گره خورده باشد؛ ضربهای که صنعت را با حس بلاتکلیفی و ناامیدی درگیر کرده است. در این فضا، عجیب نیست اگر برخی غرفهها بهجای کارمند متخصص، صندلی را به نیروی اجارهای سپرده باشند — و نتیجه، افت کیفیتی باشد که در چشم و گوش بیننده مینشیند.
صنعت ساختمان ایران محتاج ساختِ نام است، نه فقط نما. برندی که با کیفیت و صداقت ساخته شود و برای بقا، وابسته به فیلتر طلایی و لبخند اجارهای نباشد. مسیر سخت است، اما همینجا و همین امروز باید شروع کرد؛ وگرنه فردا، بجای برجسازی، همه مشغول پیجسازی خواهیم بود.
یک فنجان اسپرسو واقعی مهمان من…
اگر شما هم درگیر همین چالشها هستید و نمیدانید از کجا باید شروع کرد یا چگونه برند پروژهتان را روی ریل واقعی بگذارید، خوشحال میشوم چند دقیقهای پای صحبت و بررسی بنشینیم.
رزرو مشاوره تخصصی با دکتر علی آبکار — شاید همین گفتوگوی کوتاه، نقطه شروع نامی ماندگار برای سازهای ماندگار باشد.